• مالک و صاحب قلب انسان

 

کلام والدین راستین

خدا سرور بدن جسمی و قلب ما است. در دنیای اصیل، اگر زن و شوهری بگویند صرف نظر از اینکه چقدر همدیگر را دوست دارند، عشقشان به خدا بیشتر است، هرگز از چنین چیزی رنجیده خاطر نمیشوند. پادشاهی بهشتی دنیائی است که در آن ما از دیدن عشق بیشتر و عمیقتر همسرمان به خدا به وجد درمیائیم. خدا در جایگاه زوج فاعلی در ورای هر نوع عشق و هر وضعیتی، سرور ابدی بدن جسمی ما است. بنابراین اگر ما در آغوش خدا به عنوان صاحب بدن جسمی ما قرار بگیریم، و در نتیجه در باغ او ساکن شویم، حتی وقتی بمیریم در شادی خواهیم بود. امروز با چه قلبی دست به ریسک میزنیم؟ با چه قلبی دنیا را مشاهده میکنیم؟ با چه نوع احساسی با همه چیز در اطرافمان ارتباط داریم؟ قبل از اینکه به چنین چیزی بیاندیشید، باید دعا کنید که: خدایا در حالی که زندگی‌ام را هدایت میکنم، با چنین احساساتی روبرو هستم. با این همه میخواهم با درک قلب آدم و حوا نسبت به شما قبل از سقوط، قلبی که آنها در زمان سقوطشان داشتند، و قلب شما در زمان اخراج آدم و حوا از باغ عدن، قلب شما در رنج و عذابی سخت در طول 1600 سال دوره زمانی برای خاطر بشریت تا زمانیکه نوح را صدا زدید، قلب نوح در حین کار و تلاشش به مدت 120 سال برای غلبه بر تمسخرها و رنج و عذاب، در حین توکل به شما برای ساختن کشتی بر روی قله کوه، زندگی‌ام را سمت و جهت دهم. من میخواهم تا قلب شما را در تمامی پیچ و خمهای تاریخ درک کرده و به آن توصل جویم. سوال این است که ما در طی زندگی روزانه خود چگونه با خدا و قلب او همدردی میکنیم؟ در تنهائی باید بتوانید بدون هرگونه اندیشه قبلی، خدا را والدین صدا بزنید. آنگاه احساس خواهید کرد که او پاسخ میدهد ”بله، من اینجا هستم“ و شما با خدا یکی میشوید، به نظر میرسد که هیچکسی آنجا حضور ندارد، اما کسی شما را هدایت و راهنمائی میکند. اگر چنین زندگی را پیش بگیرید، هرگز درباره چگونگی حیات خدا سوالی نخواهید داشت. وقیکه با مشکلات روبرو میشوید، خواهید دانست که خدا شما را مورد حمایت قرار داده و راهنمائی خواهد کرد. شما با چنین شناختی هرگز او را ترک نخواهید کرد. (چان سانگ گیانگ 1.2.1:3)

 

تبادل نظر

شعری بنام ”جای پا بر روی شن“ هست که در ادبیات دنیای غرب، یا فرهنگ و ادبیات مسیحی، از سیصد سال پیش به این طرف بارها و بارها بصورتهای مختلف در کتابها و ترانه‌ها و غیره نقش داشته است. این شعر بی‌شباهت به سخن موسی نیست. در تورات در تثنیه 1:31 موسی به مردمش میگوید: … و هم در بیابان که در آنجا دیدید چگونه یهوه خدای شما مثل کسیکه پسر خود را حمل میکند شما را در تمامی راه که میرفتید، حمل میکرد تا به اینجا رسیدید…

ترجمه این شعر چنین میگوید: یک شب خواب دیدم، همراه با خدا کنار ساحل قدم میزدم. در آسما جلوی رویم، صحنه هایی از چگونگی زندگی‌ام بنمایش درآمده و متوجه شدم که برای هر صحنه از زندگی‌ام دو جای پا بر روی شنهای ساحل دیده میشد که یکی جای پای من و دیگری جای پای خدا بود. وقتیکه آخرین صحنه زندگی‌ام در برابرم آشکار شد، دیدم که تنها یک جای پا بر روی شنها ثبت شده است. همچنین متوجه شدم که در گذشته هربار که در زندگی در سطح پایین روحی و در غم و اندوهی سنگین بسر میبردم، این مسئله تکرار شده بود. این موضوع مرا بطور جدی آشفته خاطر کرد. به همین خاطر به خدا گفتم، شما به من گفته بودی که در تمامی راه با من خواهی بود، اما در موقعیتهائی که بیشترین نیاز را به شما داشتم، مرا ترک کردید. خدا پاسخ داد: فرزند عزیز و دوست داشتنی من، من هرگز تو را ترک نکردم. در موقعیتهائی که فقط یک جای پا بر روی شن مشاهده کردی، آنها نه جای پای تو، بلکه جای پا من بودند. در آن دوران سختی و درد و بدبختی من تو را بر دوشم حمل میکردم.

این شعر از شاعری ناشناس است که از سال 1719 به بعد خود را در ادبیات دنیای غرب، متمرکز بر فرهنگ مسیحی به زیبائی جای داده است ، و به جرات میتوان گفت بسیاری از مردم لااقل یکبار با آن روبرو شده و آن را خوانده‌اند. بهرحال، در مورد شما چطور، شما در مسیر زندگیتان تا به این زمان چند جای پا مشاهده میکنید؟ بطور عمومی در نگاه به زندگی انسان، از دور اینطور بنظر میرسد که تمامی انسانها دارای زندگی مشابهی هستند، ولی وقتیکه از نزدیک به زندگی هر فرد نظر میافکنیم، هر کسی با سختیها و دشواریها و افت و خیزهای خاص خود، یگانه بوده و هر فردی داستانهائی از چگونگی غلبه بر موانع و دشواریها دارد که با دیگران غیرقابل قیاس است.

در نگاه به گذشته و راهی را که تا به این زمان طی کرده‌ایم، متوجه میشویم که زمان چقدر سریع و ناگهانی طی شده و میبینیم که گاه موارد چنان عجله داشته‌ایم که از درک و فهم قلبی حتی والدین جسمی خود عاجز بوده‌ایم. بعلاوه، اگر چه والدین بهشتی والدین واقعی ما بوده‌اند، بشریت حتی یک لحظه هم به او فکر نکرده‌اند. اگر فردی حتی از جانب فرزندان مستقیم خود در جایگاه والدینی برسمیت شناخته نشود و در نتیجه مجبور شده باشد که یک زندگی تنهائی محض را پیش گرفته باشد، و او کسی جز والدین خود شما نباشد، در رودر روئی با او چه کلمات و جملاتی برای آرامش قلب او بیان خواهید کرد؟ در زمان رسیدن به چنین درکی، چه کاری میخواهید برای او انجام بدهید؟ او والدینی است که همیشه بطور روحی، نامرئی در برابر چشمان جسمی ما، بدون اینکه متوجه شویم به پایین آمده، پا به زندگی ما گذاشته، به ما عشق ورزیده و همیشه با ما همراهی کرده است. او والدین بهشتی ابدی ما است. در همین لحظه والدین بهشتی با دستانی باز و آغوشی گرم برای به آغوش گرفتن ما در کنار ما ایستاده است.

او از قلب و فکر ما باخبر است حتی زمانی که از خود بیخبر و بیگانه‌ایم. در آن دوران سختی و درد که فریاد تنهائی سرمیدهیم، او همیشه بطور تغییرناپذیر به سراغ ما آمده و در پی آرامش ما بوده و خواهد بود. همانطور که او بارها و بارها گفته است و در کتابهای مذهبی هم ثبت شده، او ما را مثل خود آفریده است، ما را بصورت خود مرد و زن آفریده است… به همین خاطر در بسیاری از خصوصیات او مثل ما و ما مثل او هستیم، ما فرزندان او شبیه او هستیم. بیائیم تا قلب و عشق چنین والدینی را که تمامی وجودش را برای آماده کردن همه چیز در راستای آفرینش فرزندانش به مدت پانزده میلیارد سال فدا کرد، در همین لحظه احساس و درک کنیم. او به عنوان سرچشمه قلب و زندگی ما، بیش از هر کس دیگری، حتی نسبت به میزان آگاهی خود ما از ما، از قلب و زندگی ما با خبر است. اگر کسی هست که هنوز چنین قلبی را تجربه و احساس نکرده‌است، در همین لحظه قلبتان را باز کنید. لطفا به چشمان گرم او نظر بیافکنید، که همواره مملو از عشق و محبت به شما دوخته شده است. بدنبال سقوط بشر، رابطه روحی انسان با خدا قطع شد، و بطور طبیعی قلبمان در برابر خدا بسته شد و چنین چیزی به عنوان یک استاندارد از والدین به فرزندان در طول تاریخ بجا ماند و به همین خاطر ما هرگز قادر نبودیم تا قلب گرم و صمیمی والدین بهشتی را درک کنیم و در نتیجه اگر چه او همیشه در تلاش برای نزدیک شدن به ما بود، ما نتوانستیم در آغوش عشق او قرار گرفته و از عشق او بوئی ببردیم.

گشایش قلب در پیشگاه خدا وظیفه سخت و دشواری نیست. صبحگاه وقتیکه از خواب برمیخیزید، در اولین گام پیش از هر چیزی با والدین بهشتی سلام و احوالپرسی کنید، به او بگوئید، والدین بهشتی سلام، حالتون خوبه؟ آیا استراحت خوبی داشتید؟ سپاسگزارم از اینکه مرا در تمامی طول شب مورد حمایت و حفاظت قرار داده‌اید. من میخواهم در تمامی طول روزی که در پیش رو دارم با شما باشم. وقتیکه پایتان را از خانه بیرون میگذارید، به او بگوئید که اکنون من خانه را ترک میکنم و میخواهم از این لحظه به بعد چنان با شما باشم که در تمامی موقعیتها و در تمامی آنچه را که میخواهم انجام بدهم، وسیله‌ای انعطاف‌پذیر بشوم تا خواست شما بواقعیت درآید و در نتیجه همه چیز با موفقیت برای شما به پیش برود. شبانگاه وقتیکه بدنبال کار روزانه به خانه بازمیگردید، در ورود به خانه، با والدین بهشتی سلام و احوالپرسی کرده و از او به خاطر تمامی حمایتهایش در طول روز تشکر کنید. به او بگوئید که چه کار سخت و دشواری در حمایت و حفاظت از فرزندانش در تمامی جهان هستی داشته است. براستی همین کافی و بسنده است که شما بسادگی و در آرامش و بطور طبیعی با او احوالپرسی داشته باشید.

شما همچنین از طریق اجرای هون دوک هه میتوانید دنیای مورد نظر والدین بهشتی را براساس کلامی که مطالعه میکنید، تجسم کرده و اگر آن کلام را در زندگی روزانه به صحنه عمل درآورید، آنگاه قادر خواهید بود تا حضور خدا را بمرور در کنارتان هر چه بیشتر احساس کنید.

وقتیکه افرادی را ملاقات میکنید که دعاها و جانسانگ بسیاری برپا میکنند، احساس خواهید کرد که دعاهای آنها بسیار ساده و بی شیله و پیله و بدون هرگونه وهم و خیال مخصوصا بدون هرگونه هیجان میباشد. آنها در آرامش و بطور خالصانه به والدین بهشتی از چگونگی زندگی و قلب خود گزارش میدهند همانطور که بطور عمومی در برابر والدین جسمی خود چنین میکنند. بسان گفتگو با والدین جسمی خود همانطور که با آنها مسائل خوب و یا بد زندگی را مطرح میکنید، با خدا دعا کرده و سخن بگوئید. کسانیکه چنین دعاهائی دارند، بودن والدین بهشتی را با خود بطور طبیعی تجربه میکنند و او را نه به عنوان خدای قادر مطلق، عالم متعال و مقدس و یگانه بلکه بسان والدینی میبینند که همیشه با آنها است و از قلب آنها بیش از هر کسی با خبر است.

والدین بهشتی صاحب و مالک ابدی قلب ما است، دقیقا به خاطر اینکه او ما را مثل خود آفریده و در نتیجه از قلب و از همه چیز زندگی ما با خبر است، او از تمامی شادی و اندوه، خوشحالی و ناراحتی‌های ما، از تهی بودن و تنهائی‌ها‌ی ما و خلاصه از همه چیز ما با خبر است. باید بتوانیم احساس کنیم که او شبیه ما است همانطور که ما شبیه او هستیم و در نتیجه در یک رابطه والدین فرزندی واقعی و همیشگی قرار داریم. در این صورت میتوانیم احساس کنیم که با او زندگی میکنیم، و اینجا است که در احساس حضور جدی و واقعی او تمامی محدودیتها مثل ترس، ناامنی، ناامیدی و تمامی دیگر چیزهائی از این دست همه از بین رفته و ناپدید خواهند شد. بیائیم تا هر روز زندگی مان را روزی در ملازمت واقعی به والدین بهشتی بسازیم و اینگونه هر کار و تلاش ما در هر لحظه زندگی وسیله‌ای برای انجام واقعی ایده‌آلهای والدین بهشتی بشود.

نکاتی برای تعمق

  1. آیا تجربه‌ای از بودن با والدین بهشتی داشته‌اید؟
  2. در طی روز چند بار دعا میکنید؟ چه نوع دعائی دارید؟
  3. چه تجربه‌ای قبل و یا بعد از دعاهایتان داشته‌اید؟