• سرچشمۀ عشق راستین

کلام پدر راستین

خدا عالم مطلق و قادر مطلق است. او می‌تواند تمامی آرزوهایش را برآورده کرده و هر آرزوئی را به انجام برساند. بنظر می‌رسد که چنین چیزی براستی ایده‌آل بوده و چیزی وجود ندارد که خدا به آن نیاز داشته باشد. با این وجود، یک چیز هست که او به آن نیاز دارد و آن عشق است. اگر چه او مطلق است اما نمی‌تواند بخودی خود دارای عشق باشد. به خاطر اینکه تنها در یک رابطۀ ‌دوجانبه و متقابل است که می‌توان به عشق نائل آمد. صرف نظر از اینکه خدا چقدر دانا و توانا است، او به تنهائی نمی‌تواند به عشق دست پیدا کند. البته که او دارای ویژگی‌های عشق است اما علایم و تحریک عشق، نه در درون، بلکه از ماهیت دیگری می‌آید. عشق چنین چیزی است. این قدرت عشق است. خدا با چه هدفی ما را آفریده است؟ او ما را آفریده و استاندارد کمال را براساس عشق بنا نهاد. از اینرو، عشق استاندارد است. بعبارت دیگر، ما نه براساس توانائی‌ها و یا سطح رهبری‌مان بلکه متمرکز بر عشق خدا، به انسانی کامل نائل می‌شویم. زمانیکه توانستیم متمرکز بر عشق راستین خدا به انسانی کامل مبدل شویم، قادر خواهیم بود تا در عشق با خدا متحد و یگانه شویم. عشق با خدا آغاز می‌شود. عشق از او آغاز شده، با او پایدار مانده و باید در پایان به او بازگردد. خدا پادشاه پادشاهان است و چون ماهیتی مطلق است، عشق او ابدی است . بنابراین اگر شما در جایگاه زوج مفعولی در پیشگاه آن ماهیت مطلق قرار بگیرید، به حیاتی جاودان دست پیدا خواهید کرد. این قصد و نیت خدا در آغاز آفرینش بود. به این خاطر است که ما می‌خواهیم که از یک زندگی ابدی برخوردار باشیم و داشتن چنین امیدی، امری بسیار طبیعی است. (چان سانگ گیانگ – 1.2.2:3)

تبادل نظر

یک روز فردی به طلافروشی یکی از دوستانش رفت. دوستش جواهرات گران قیمت و با ارزش بسیاری را به او نشان داد. او ناگهان تن صدایش را پایین آورده و گفت: می‌خواهم یک جواهر نایاب و گرانبها را به تو نشان بدهم. او از گوشۀ ویترین فروشگاهش جبعۀ کوچکی را برداشته و در آن را باز کرد.

اما برخلاف انتظار آن مرد، جواهر داخل جعبه نه شفاف بود و نه براق. به همین خاطر به دوست جواهرفروش خود گفت: این آنچنانکه گفتی گرانبها هم بنظر نمی‌رسد. دوست فروشنده با لبخند بر لب، جواهر داخل آن جعبه را به آرامی بیرون آورده و در کف دستش قرار داد. بعد دستش را بست بگونه‌ای که برای چند لحظه جواهر دیده نمی‌شد و بعد دوباره مشتش را باز کرد. جواهر در کف دستش، با رنگهای بسان رنگین کمان ملایمی شروع به درخشش کرد. مرد با تعجب گفت: عجب! چه اتفاقی افتاد؟ خدای من! ‌تا به حال چنین نور درخشانی را ندیده بودم.

دوست فروشنده پاسخ داد: این جواهر ”عقیق“ نام دارد و تنها وقتیکه در ارتباط با گرمای بدن انسان قرار می‌گیرد اینچنین رنگهای زیبای خود را نمایان می‌کند. ما این را جواهری می‌نامیم که با روح انسان رابطه برقرار می‌کند. آیا این موضوع بین دو انسان نیز صادق نیست؟ وقتیکه دو نفر دست یکدیگر را در دست می‌گیرند، قلبهایشان با هم مرتبط می‌شوند و وقتیکه قلبها با هم مرتبط می‌شوند، دنیای زیبائی شکل می‌گیرد که نمی‌توان آن را با هیچ چیزی مقایسه کرد.

درست مثل جواهر در این داستان، ما به تنهائی درخششی نداریم، اما در یک رابطۀ دوست داشتنی است که رنگهای ما آشکار می‌شوند و آن عشق گرمی‌بخش، همان عشق راستین است. ما در درون عشقی که با هم سهیم می‌شویم، شادی بی‌نهایتی را تجربه می‌کنیم. بدون هیچ شکی برای شکل گیری رابطۀ و عمل عشق، تکثیر و توسعۀ آن، وجود زوج عشق، بسیار اساسی و ضروری است. به همین خاطر مردم در مراحل داد و دریافت عشق است که به ارزش خود دست پیدا می‌کنند. هر چه تعداد مردمی که در اطراف ما نزدیک به ما هستند، بیشتر باشد، مثل اعضای خانواده، یا دوستان ما، یعنی کسانی که با آنها داد و دریافت عشق راستین داریم، شادی و یک زندگی طولانی را تجربه خواهیم کرد.

ما در روابط دوست داشتنی احساس شادی می‌کنیم چرا که آفریده شده‌ایم تا تجسم والدین بهشتی باشیم. والدین بهشتی قادر مطلق و در عین حال تنها بود. او می‌خواست تا دارای ماهیت واقعی دیگری در مقام مفعول خود داشته باشد تا بتواند با او عشق را داد و دریافت کند. به همین خاطر کار آفرینش را آغاز کرد و در این مسیر، تمامی وجود و عشقش را گذاشت. از اینرو میل او برای داد و دریافت عشق، بزرگترین انگیزه برای آفرینش بود. بعبارتی دیگر تمامی آفرینش با چنین انگیزۀ پرقدرتی آغاز شد.

تمامی موجودات آ‏فرینش که از طریق انگیزۀ بسیار قوی قلب عشق راستین والدین بهشتی آفریده ‌شده‌اند، دارای چنین میل اولیه برای داد و دریافت عشق هستند. قلبی که خواستار یگانگی از طریق عشق است، از تجسم ما به والدین بهشتی آمده است. ما موجوداتی هستیم که می‌توانیم از طریق عشق، والدین بهشتی را دیده و احساس کنیم. به همین خاطر، استاندارد عشق راستین برپایۀ من یا زوج من نیست. انسانهایی که شبیه والدین بهشتی هستند، متمرکز بر خدا بعنوان استاندارد عشق به زوج عشق خود اندیشیده و با او ارتباط برقرار می‌کنند. عشقی که متمرکز بر امیال و افکار فرد باشد، براحتی به سوی خود محوری سوق پیدا خواهد کرد در حالیکه عشق متمرکز بر والدین بهشتی، همواره با لبریز شدن از قلب، به برآورده کردن نیازهای زوج مفعولی پرداخته و همواره سعی دارد تا خود و شرایط خود را با زوج مفعولی عشقش وفق داده و همواره سرشار از وفور و فراوانی در دادن و فدا کردن است. دو نفر با قلبهایی در فکر به والدین بهشتی، به سوی یکدیگر آمده و یکدیگر را دوست خواهند داشت. حتی اگر مردم افراد زیادی را در سطوح مختلف در اطرافشان برای داد و دریافت عشق داشته باشند، اگر افراد با آرزوی نیل به اتحاد، همواره خود را متمرکز بر خوبی با نیاز زوج مفعولی عشق وفق بدهند، عشق راستین شکل گرفته و جاری خواهد شد.

نکاتی برای تعمق

  1. به نظر شما والدین بهشتی که سرچشمۀ عشق راستین است به چه دلیل دست به آفریدن زد؟
  2. چطور می‌توان خود را با دیگری وفق داده و متمرکز بر خوبی با او عشق راستین را سهیم شویم؟
  3. در میان کسانی که با من در ارتباط هستند، چه افرادی زوج مفعولی من هستند؟ و من چگونه بهترین کمک را می‌توانم برای آنها داشته باشم؟

برای دانلود این متن بصورت پی دی اف اینجا کلیک کنید