اگر چه ممکن است که شما خدا را درک نکنید اما او نه به عنوان سرور دانش و معرفت، بلکه به عنوان سرور عشق وجود دارد. بیاییم با این سوال که چگونه میتوانم طول موج عشق را تجربه کنم، خدا را دوباره کشف کنیم. (پدر مون – نهم ژوئیه 1972)
همانطور که اصل الهی از انرژی اولیه عالمگیر و حضور خدا از طریق آن در هر چیزی در جهان هستی سخن میگوید، انیشتن کشف کرد که همه چیز انرژی است. بطور عمومی تمامی مخلوقات و موجودات جهانی هستی فرکانسهای متفاوتی تولید میکنند و در سطح سلولی، بدن جسمی ما برای اعمال و داد و دریافت با دیگر سلولها از انرژی استفاده میکند.
تحقیقات در چگونگی فرکانسها به این نتیجه رسیده است که میدان مغناطیسی که قلب ما تولید میکند چیزی در حدود 5000 بار قویتر از میدان مغناطیسی تولید شده توسط مغز ما است. احساساتی را که ما بوجود میآوریم، الگوهائی است که در قلب ما شکل گرفته و تا کیلومترها در اطراف بدن جسمی ما گسترش پیدا میکنند که هم بر خود ما و هم بطور وسیعی در مردم در اطراف ما تاثیر میگذارند. بیاد داشته باشید که کلام ما چگونه بر کریستالهای آب تاثیر میگذارد و در نتیجه باید هوشیار باشید که در داد و دریافت روزانه خود، چه نوع انرژی را بخشی از زندگی روزانه خودتان میکنید.
سطح فرکانس قلب ما – ما در چه سطحی قرار گرفتهایم؟
تمامی افکار و احساسات ما انرژی کوانتومی خاصی تولید میکنند که به بخشی از حیات و زندگی ما مبدل میشوند. آنها در قالب امواج جسمی قابل سنجش خاصی طرح ریزی شدهاند که بر تمامی محیط زندگی و تمامی واقعیتهای ما تاثیر میگذارند. طول موج قلبی مردم معمولی چیزی در حدود 200 هرتز است که این به معنای برخورداری از جرات وتردد بین خوبی و بدی است. اما یک نفر در سطحی با طول موج 500 هرتز یعنی فردی مملو از عشق است، میتواند بطور مثبت فرکانس 70000 هزار نفر در طراف خود را تغییر بدهد. فردی با طول موج 600 هرتز یعنی فردی مملو از صلح و آرامش میتواند بر ده میلیون نفر انسان در اطراف خود تاثیر بگذارد. و فردی با قدرت 700 هرتز میتواند بر هفتاد میلیون نفر تاثیر مثبت بگذارد. این امر نشان دهنده آن است که شما در واقع میتوانید بر محیط اطراف خودتان تاثیرگذار بوده و در نتیجه میتوانید دنیا را تغییر بدهید. و این به ما در فهم بهتر چگونگی ماموریت و یا توانائی واقعی یک ناجی قبیلهای بهشتی کمک میکند. ناجی قبیلهای فردی است که میتواند از لحاظ قلبی مردم را بالا کشانده در تولد تازه به آنها و سرانجام در تغییر و تحول آنها نقش اساسی را بازی کند.
هماهنگ کردن قلب ما با فرکانس خدا
همانطور که رادیو با ایستگاههای مختلف تنظیم میشود، نوای قلب ما نیز با امواج متفاوت در اطراف ما خود را تنظیم و هماهنگ میکند. تنظیم کردن قلب ما با فرکانس پایین (یعنی خودخواهی) و یا با فرکانس بالا (یعنی تواضع و فروتنی) باعث تغییر وضعیت و سلامتی جسمی و روحی ما میشود. همانطور که پدر راستین فرمودند: خود را به دیاپازونی مبدل کنید که تنها با فرکانس خدا به ارتعاش درآمده و حرکت میکند. خود را با تواضع الهی همگام و همصدا کنید.
قلبی که از طریق ادراک، احساس و خواست، خود را ابراز میکند، و آن ادراک باعث بوجود آمدن انرژی و تزریق آن به حوزههای روحی و جسمی میشوند. این طنین بر چگونگی احساس و افکار و اعمال ما تأثیر میگذارد. هدف اصلی زندگی جسمی ما برای توسعه توانائی در عشق ورزیدن و زیستن برای دیگری است.
طنین سطح پایین ترس در بدن جسمی ما انبار شده و کم کم باعث انباشته شدن تنش شده و بطور همزمان، بیماریها نمایان میشوند. این امر باعث بوجود آمدن عصبانیت و دیگر مشکلات روابطی میشود. با این همه، اینها انرژی منفی هستند که در بدن جسمی ما انبار میشوند. این در حقیقت در سطحی است که در آن بدن جسمی (ذات جسمی) بر همه چیز و حتی بر روح و ذات روحی ما کنترل دارد. برعکس طنین عشق میتواند شفا بخش بیماریها و روابط باشد.
توانائی ما در عشق ورزیدن در سه سطح رشد کرده و توسعه مییابد:
1. کمال احساسات
وقتیکه ما در طی دوره های رشد خود در مرحله تشکیل بسر میبریم یعنی زمانیکه دارای طنین 50 تا 200 هستیم، درواقع در این مرحله ما در حوزه شک و تردید با طول موج 75 و در حوزه ترس با طول موج 100، و کمی بالاتر در حوزه غرور با طول موج 200 بسر میبریم. این طول موجها ما را با حوزه میانی دنیای روح مرتبط میکنند که در آن افرادی با وجدان و در عین حال مادهگرا، فردگرا، بدبین، انسانگرا با ما در ارتباط خواهند بود.
این در حقیقت سطح رشد یک کودک است، از آنجائیکه که در این سنین ذات روحی رشد نکرده است، در چنین سطحی فرد توسط ذات جسمیاش هدایت میشود. بعبارت دیگر، مرحله تشکیل و رشد یعنی دوره نابالغی کودک است. کودکان فاقد رشد ذات روحیشان به محیط مملو از عشق، امنیت و حفاظت والدینشان (که در اصل قرار است در مرحله کمال متمرکز بر عشق باشند) وابسته هستند.
میتوان فهمید که چرا در این سطحی، مردم خیلی شدید تحت تاثیر افکار و احساسات دیگران هستند، در این سطح افراد همیشه در حال خبرچینی پشت سر این و آن حرفهای منفی زده، و براحتی دیگران را مورد انتقاد قرار میدهند.این باعث میشود تا آنها براحتی در حوزه شیطانی غیراصولی، تحت تاثیر ارواح پلید قرار بگیرند.
کمال در مرحله تشکیل به معنای رشد قلب فرزند خلف در رابطه با فاعلی محبوب صورت خواهد گرفت و او به سطحی با طول موج 200 هرتز خواهد رسید که این گشایشگر دروازهای به سطح بعدی است. عبور از این سطح ما را به سطحی میکشاند که در آن دیگر تحت تاثیر امواج پایین مرتبه، احساسات پایین مرتبه حوزه پایین دنیای روح نخواهیم بود. مردم دنیای ما بطور عمومی در سطحی کمی بالاتر از طول موج 200 هرتز بسر میبرند.
2. کمال عقل و خرد
انسان با رشد قلبی و طی طریق از دوره تشکیل به دوره رشد پا میگذارد که در آن دارای طول موج بین 300 تا 400 هرتز خواهد بود. او درواقع پا به حوزه روحی فردوس میگذارد. در این سطح، او ناگهان مشتاق آموزش حقیقت است یعنی در سطحی با طول موج 300 است، بعد میپذیرد تا از آن پیروی کرده (که در سطحی با طول موج 350 است) و سرانجام به سطح عقل و خرد، یعنی سطحی با طول موج 400 هرتز دست پیدا میکند.
معنای این تحولات این است که فکر و ذهن او میتواند بطور کامل آزاد و طبیعی کار کند، یعنی او میتواند خودش را احساس کند، بدرستی و بطور سودمند فکر کرده و عمل کند، و او همچنین میتواند بطور روحی چیزهای درست و نادرست را احساس کند. دانشمندان و مردم با ایمان در یک چنین سطحی قرار دارند. چرا؟ چون در این سطح تاثیرات دنیای روح پلید وجود ندارد، به همین دلیل او میتواند براساس استاندارد مطلق خدا درست و نادرست را بطور واضح درک کند.
اگر سقوط شکل نمیگرفت جوانها میبایست بطور طبیعی در مسیر رشد خود از این سطح طی طریق کرده و در سن 21 سالگی به بلوغ کامل روحی و جسمی دست پیدا کنند. در چنین سطحی قلب فرد بطور کامل گشاده بوده و او با اراده آزاد خود میخواهد برای خاطر دیگران زندگی کند، با این همه در برابر وسوسههای جنسی آسیبپذیر است. یعنی چون هنوز ذات روحی بطور کامل بر وجود روحی و وجود جسمی تسلط کامل برقرار نکرده، این امکان وجود دارد که احساسات قوی عشق در یک مسیر کاملا خودمحور جهت بگیرند. در صورتیکه فرد بایستی با دریافت پیام خدا از طریق ذات روحی به ورای تمامی محدودیتهای جسمی رفته بطور کامل متمرکز بر روح از عشق تنها در مسیر زیستن برای دیگران استفاده کند.
3. کمال عشق ما
کمال مرحله عشق، لذت و صلح سطوحی هستند که در آن فرد به طول موج 500 تا 600 هرتز خواهد رسید. انرژی شفا بخش طول موج 550 است یعنی زمانی که فرد در سطح لذت بسر میبرد. تنها تعداد اندکی از طریق تلاشها و تمرینات روحی، دعا و تعمق توانستهاند بطور موقت به چنین سطحی دست پیدا کنند. با این همه، آنها هنوز در آن سطح از رشد کامل قرار نگرفتهاند. فرد در سطحی با طول موج 600 میتواند بر نژاد، مذهب و کشورش، تاثیر گذاشته و تمامی آنها را در مسیر نیل به صلح و هماهنگی سوق بدهد. چنین فردی یک صلح جو و ناجی میلیونها و میلیاردها انسان روی زمین و دنیای روح خواهد بود.
ما تنها به عنوان زن و شوهری کامل که بتوانند چهار پایه اساسی خانواده را به واقعیت درآورند، قادر خواهیم بود تا به حوزه تسلط مستقیم خدا پا بگذاریم که در این صورت از طول موجی با میزان 700 هرتز برخوردار خواهیم بود. تنها کسانیکه تا به این زمان به این سطح دست پیدا کردهاند، والدین راستین هستند. چرا؟ چون این سطحی و جایگاهی است که فرد به تنهائی نمیتواند به آن پای بگذارد. او باید خانواده تشکیل داده و بطور کامل برای خاطر دیگران زندگی کند.
چگونه میتوان میزان و سطح فرکانس خود را بالا برد؟
سریعترین و تنها راه برای بالابردن میزان فرکانس خودتان، دست کشیدن از قضاوت کردن همه چیز و همه کس در اطراف شما، گشایش قلبی برای عشق ورزیدن بدون قید و شرط و قدردانی کامل میباشد. همیشه و همه جا عشق ورزیدن و زندگی برای دیگران و شادی در یک چنین زندگی را انتخاب کرده و در هر جائی برای دیگران برکت بزرگ و باشکوهی باشید. باید بدانید که قضاوت کردن راه شما را مسدود میکند. هر میزان از قضاوت و شکایت، باعث محدود کردن شما در واقعیت زندگیتان است. بطور ساده آن بخش از فعالیتهای فکری و مغزی خودتان در راستای قضاوت دیگران را بطور کامل متوقف کنید تا قلبتان آزاد و رها شده و در مقام فاعلی قرار بگیرد. وقتیکه خود را از شر قضاوت کردن خلاص کنید، آنگاه بدن شما میداند که چگونه خود را شفا بدهد.
چگونگی رشد حساسیت ما
عشق، لذت و صلح که ما در اینجا از آن سخن میگوییم آن دسته از احساسات و تجربیات انسانی که بشریت تا به حال تجربه کرده نیست که تنها در مرحله تشکیل قرار دارند. استاندارد ما قلبی است که طول موج آن با قلب خدا تنظیم شده است. فردی که در چنین سطحی ایستگاه مخابراتی عشق خدا خواهد بود و او اینگونه بر همه چیز و همه کس در اطرافش بسیار با قدرت تاثیر گذار است.
اصل الهی میگوید: حساسیت وجود روحی ما باید در طی زندگی جسمیما، بر روی زمین کامل شود. تنها زمانیکه یک انسان در طی زندگی زمینی خود به کمال فردی دست پیدا کرده و بطور کامل در عشق خدا غوطهور شده است، بعد از مرگ، وجود روحیاش قادر خواهد بود تا از عشق خدا لذت ببرد.
طول موج صلح نه تنها به معنای این است که فرد به اتحاد کامل روح و جسم دست پیدا کرده است بلکه مهمتر این است که او میتواند صلح را در تمامی سطوح و در میان تمامی مردم در اطرافش به ارمغان آورد. همانطور که میدانید زندگی پدر مون یک نمونه واقعی از چنین نوع زندگی است.
به همین خاطر است که ما در حضور او احساس میکنیم که در حال پرواز بوده و ذات اصیل ما بطور کامل آزاد و رها از تاثیرات ارواح پلید است. در حضور او هیچ روح پلیدی نمیتوانست خودنمائی کند. دقیقا به همین دلیل در تمامی کنفرانسهائی که متمرکز بر والدین برگزار شده است تمامی رهبران مذهبی و سیاسی از مذاهب و فرقهها و کشورهای مختلف احساس میکنند که دیگر با نفرت و کینه میانهای ندارند و همه خود را مملو از عشق خدا میبینند. ما براستی انسانهایی خوشبختی بودهایم که در همزمانی با والدین راستین بدنیا آمده و از طریق این عزیزان با حقیقت آشنا شده برکت گرفته و حتی در حضور این عزیزان قرار گرفتیم.
پدر راستین در سال 2011 کمال والدین راستین بهشت، زمین و بشریت و ابلاغ کلام واقعی خدا را اعلام نموده و فرمودند که من به عنوان نقطه مرکزی، حوزهای را بوجود آوردهام که در آن حوزه طنین کامل قلب در تمامی چهار گوشه زمین در شمال، جنوب، شرق و غرب شکل بگیرد و این معنایش انجام تمام و کمال همه چیز است. بر این اساس دنیا میتواند با ترک واقعیت تاثیرات منفی ترس و وحشت تاریخیاش به یک حوزه تازه ارتعاشی براساس عشق به اوج صعود کند.
کنترل احساسات ما
رشد طبیعی یک کودک نخست با رشد دنیای احساسات او صورت میگیرد، که از طریق جذب همه چیز در محیط اطرافش صورت میگیرد که البته قرار بود متمرکز بر عشق والدینی باشد. به همین خاطر سالهای اولیه رشد کودک دوران خطیری در رشد او محسوب میشوند. بر این اساس منطقی و عقلانی فکر کردن و تجزیه و تحلیل منطقی همه چیز کم کم آغاز میشود و ما میآموزیم احساساتمان را کنترل کرده و به آنها سمت و جهت بدهیم.
یک فرد بالغ خواستش را توسعه میبخشد. در او ادراک و احساسات متمرکز بر هدف قلب در یگانگی کامل خواهند بود و او انسانی با شخصیت شده و توانائی این را خواهد داشت تا بطور واقعی نتایجی مثبت و خوب را در اطرافش به ارمغان آورد. این در واقع سطح رشد کمال قلب والدینی است که در آن فرد میآموزد تا بدون هیچ قید و شرطی دادن و زندگی کردن برای دیگران را تجربه کند.
رهبران در تمامی طول تاریخ در حوزه شیطان بسر میبردند که حوزه خودمحورانه گرفتن، زندگی کردن برای خود و فدا کردن دیگران است. این رهبران مردم کشورشان، نژادشان و مذهبشان وادار میکنند تا به خاطر آنها زندگی کنند حتی به قیمت جان دیگر مردم که از چنین چیزی سرباز زدند. براستی والدین راستین تنها افرادی بودند که الگوی شیطان را بطور کامل واژگون کرده و به ما چگونگی زیستن برای دیگران را در تمامی سطوح آموزش دادند. براساس چنین آموزشهائی است که رهبران در این زمان میآموزند تا قلب والدینی را در خود بپرورانند و همه چیز را در راستای شکلگیری دنیای ایدهآل خدا هدایت کنند.
با نگاه به زندگی بشر و تمامی چیزهائی که بشریت با آن در سطح جهانی سروکار دارد متوجه میشویم که بشریت در مرحله تشکیل بسر میبرد، به عبارت دیگر مردم بطور کلی تحت کنترل احساستشان هستند، به همین خاطر فحشا بطور وسیعی گسترش پیدا کرده بگونهای که هیچ فردی یا نیروئی و یا حتی دولت و مذهبی توانائی کنترل آن را ندارند. ما در این دنیا شاهد مردمی با احساسات ناپایدار هستیم، شاهد رشد امور غیراخلاقی، مشکلات روحی روانی و مغزی، طلاق، بدررفتاری با فرزندان، و بسیاری از دیگر امور دردناک هستیم. دنیای امروز ما به یک انقلاب اخلاقی روحی و قلبی و وجدانی نیاز دارد و ما تنها براساس اصل الهی و تعالیم والدین راستین قادر خواهیم بود تا چنین انقلابی را بوجود آوریم.
باید به خاطر بسپاریم که وقتیکه مغز و یا ذات اصیل کنترل همه چیز را در ما در دست دارند، راه ارتباط با خدا قطع میشود و تنها زمانی این رابطه دوباره برقرار خواهد شد که ذات روحی در جایگاه فرماندهی وجود روحی و جسمی ما قرار بگیرد. به عبات دیگر با قرار گرفتن ذات روحی در جایگاه فاعلی، ما در ارتباط با خدا حساس خواهیم شد.
احساسات روحی و احساسات جسمی
مردم انسانگرا فکر میکنند که انسانهائی محبوب و دوست داشتنی هستند، چرا؟ به خاطر اینکه آنها عشق و قلب را با احساسات اشتباه گرفتهاند. احساسات نابالغ نه از روح بلکه از جسم شکل میگیرد. بعبارت دیگر احساسات ناقص از بدن جسمی ما است یعنی این بخش احساسات مغز ما است که آن را تولید میکند. این درواقع مثل داروئی میماند که به مرور فرد به آن معتاد میشود. مثلا فرد به عاشق شدن معتاد میشود که اساسا با عشق ارتباطی ندارد. به همین خاطر است که روابط در این سطوح هرگز دوام نداشته و در بسیاری از اوقات دیده شده که آن رابطه به زعم آنها عاشقانه به روابط خصمانه مبدل شده و سرانجام آنها چارهای جز جدائی ندارند. مردم انسانگرا، مردمی هستند که در ظاهر فکر میکنند مردمی خوب و دوست داشتنی هستند اما در باطن مردمی کاملا بیرونی و تحت کنترل ذات جسمیشان هستند و بس. یعنی مردمی هستند که در دوران رشد خود هرگز پا به ورای مرحله تشکیل نگذاشتهاند. چنین افرادی سرانجام به دوست داشتن و حمایت کردن از طبیعت سقوط کرده در دیگران روی میآورند. چنین افرادی در زندگی روی زمین خود تحت تاثیر ارواح از حوزه میانی دنیای روح قرار دارند و پس از مرگشان نیز به چنین حوزهای در دنیای روح خواهند رفت. اما اگر این افراد به غیبت کردن و منفی گرائی، و یک زندگی براساس شکایت کردن و انتقادات بیجا روی آورند، در ارتباط با ارواح حوزه جهنم در دنیای روح قرار خواهند گرفت. این افراد با بوجود آوردن انرژی منفی، هر چه بیشتر احساسات منفی را تکثیر کرده و در اطرافشان منتشر میکنند که این هر چه بیشتر باعث بوجود آمدن رنجش در تمامی سطوح در درون خود و در دیگران در اطراف آنها خواهد شد و آنها اینگونه جهنم واقعی را بوجود میآورند. به همین دلیل بواسطه زیستن در جهنم بر روی زمین سرانجام زندگی آنها پس از مرگ به زیستن در حوزه جهنم دنیای روح ختم خواهد شد. بعبارت دیگر این افراد به عناصر سمی دنیای شیطانی معتاد شده و روحشان را از شکل و فرم اصیل خود دور میکنند، بگونهای که دیگر شکل و فرم واقعی و انسانی خود را از دست میدهد.
در صورتیکه برعکس، ما بایستی به امواج عشق و کلام خدا پاسخ مثبت بدهیم و در ارتباط با آنها قرار بگیریم.
پدر راستین میفرمایند، اگر شما وارد حوزه عشق خدا شوید، وقتی به ملاقات فردی میروید، بطور اتوماتیک احساس خواهید کرد که او چگونه انسانی است. گاه موارد قادر خواهید بود تا با چشمان خودتان حتی روح خودتان را ببینید. با تمرین و ممارست سعی کنید که چنین چیزی را در خودتان تقویت کنید. اگر با چنین طرز تلقی زندگی کنید، همواره مخصوصا در شرایط اضطراری، قادر خواهید بود تا بدرستی عمل کنید.
ایدهال کمال فردی چیست؟ اینکه ما بتوانیم با رشد روحی خود، احساس، ادراک و خواست خود را با احساس، ادراک و خواست خدا یگانه کنیم. قرار است که ما بر بدن جسمی و مخصوصا بر ذات جسمی و یا مغزمان کنترل روحی داشته باشیم. قرار است که ما هر چه بالا و بالاتر برای دیگران زندگی کنیم تا به حدی که بتوانیم با طول موج عشق راستین جهان شمول قلب خدا یکی شویم. در این صورت ما شهروندان پادشاهی بهشتی خواهیم شد که حوزه عشق را در سطوح خانواده، قبیله، جامعه، کشور و دنیا گسترش خواهیم داد. با ظهور چنین مردمی دنیا بطور اتوماتیک به یک دنیای براستی نوین در قالب یک خانواده بزرگ تحت تسلط خدا مبدل خواهد شد.
حساسیت احساسی به قلب خدا
قلب انسان دارای هوش مستقل از مغز است که زندگی ما را هدایت میکند. اصل الهی میگوید که … به انسان حساسیت احساس قلب خدا اعطا شده است، بگونهای که با نیل به کمال فردی، میتواند در عشق خدا بطور کامل تنفس کند.
قلب ما در واقع اساس و نقطه مرکزی ذات روحی ما است که خدا در آن ساکن میشود. والدین راستین در چان سانگ گیانگ فرمودند، خدا نقطه مرکزی قلب ما است. خدا ریشه عشق است. ما نمیتوانیم او را احساس کنیم چون او و ما یکی هستیم. او با عشق یکی است و برای ظهور و آشکار کردن خدا، شما بایستی عشق تان را در تمامی چهار جهت در اطرافتان گسترش بخشید.