- قبل از اینکه به تسلط بر جهان هستی بیاندیشید نخست بر خود مسلط شوید
سخنان پدر راستین
موضوع جنگ جهانی دوم یا وضعیت کنونی آمریکا و شوروی در سطح جهانی نیست. موضوع این است که چطور میتوان به درگیری درون خود، که میتواند برای ابدیت ادامه داشته باشد، پایان داده و صلح را به وجود آوریم. لازم است تا به اهمیت بسیار جدی و مهم درک این موضوع پی ببرید. اگر این امر بواقعیت درنیاید، آنگاه حتی اگر دنیا جایگاهی صلح آمیز شود، همچنان مثل جهنم خواهد بود. وقتیکه من کارم را در این راه آغاز کردم، اولین شعار من این بود که قبل از اینکه بخواهی بر جهان هستی تسلط داشته باشی، نخست باید به تسلط کامل بر خودت نائل شوی. مردمی که نمیتوانند بر خودشان غلبه کنند، هرگز نمیتوانند بر دنیا غلبه کنند. عیسی گفت که پادشاهی خدا در درون شما، در روح و قلب شما است.
اما خدا نمیتواند در روح و قلب شما ساکن شود مگر اینکه با بدن جسمی شما متحد شده باشد، چون پادشاهی خدا یک دنیای واحد است. بنابراین چیزی که نهضت هماهنگ بر آن تاکید دارد اتحاد دنیا نیست، قبل از اینکه دنیا بتواند متحد شود، یک کشور باید متحد شود. قبل از اینکه کشور متحد شود مردم، قبیله، و خانواده باید متحد شوند. قبل از اینکه خانواده متحد شود، فرد باید متحد شود. معنایش این است که لازم است شما در درون خود، متمرکز بر روحتان به اتحاد نائل شوید. روح شما نقطۀ آغازین بنیادین شما است. راه دستیابی به اتحاد ساده است. تمامی تلاش شما باید بر اتحاد روح و جسم متمرکز شود. وقتیکه فردی با اتحاد کامل روح و جسم با خانوادهاش یکی شود، در آن خانواده صلح خواهیم داشت.
وقتیکه خانوادهای که در این مسیر متحد شده است با جامعه یکی شود، اعضای آن خانواده چنان خوشحال خواهند بود که نسبت به چیزی یا کسی در جامعه هرگز حسادت نخواهند داشت. وقتیکه یک جامعۀ به اتحاد نائل آمده در چنین مسیری با کشور یکی شود حوزۀ اتحادی را بوجود خواهد آورد که هیچکسی در جامعه توانائی انکار آن را نداشته بلکه برعکس همه به آن احترام خواهند گذاشت. بعلاوه وقتیکه چنین کشوری با تمامی مردم دنیا یکی شود، پادشاهی خدا بر روی زمین تاسیس خواهد شد. (چان سانگ گیانگ)
تبادل نظر
بر روی سنگ قبری در گورستان زیر زمینی در کلیسای وستمینستر در شهر لندن چنین آمده است:
”وقتیکه جوان و آزاد بودم، تصورات من هیچ محدودیتی نداشتند و من در این رویا بودم که میتوانم دنیا را تغییر بدهم. همینطور که سن من بالا رفت و من پیرتر و عاقلتر شدم، متوجه شدم که دنیا تغییر نخواهد کرد. بنابراین تصمیم گرفتم تا نقطه نظرم را تغییر داده و به سطحی پایینتر نظر دوخته، تا کشورم را تغییر بدهم. اما این نیز نشدنی بنظر میآمد. همینطور که به غروب زندگانیام رسیدم، در یک آخرین تلاش نومیدانه، به جستجوی تغییر در خانوادهام برآمدم، یعنی تغییر در افرادی که به من نزدیک بودند، اما افسوس که هیچکدام از آنها نیز چنین چیزی را نپذیرفتند. و اکنون من اینجا در بستر مرگ خود دراز کشیده و به این نتیجه رسیدهام که شاید اگر نخست خودم را تغییر داده بودم، آنگاه میتوانستم بر خانوادهام تاثیر بگذارم. بعد با دلگرمی و حمایت آنها میتوانستم بر کشورم تاثیر بگذارم و کسی چه میداند ممکن بود که میتوانستم دنیا را نیز تغییر بدهم.“
این داستان فردی است که در جوانیاش رویائی بزرگ داشت اما نتوانست چیزی را بواقعیت درآورد. در پایان، وقتیکه دیگر دیر شده بود، متوجه شد که او از اول میبایست با تغییر خودش شروع میکرد.
در تمامی طول تاریخ، فیلسوفان و رهبران مذهبی بسیاری توصیه میکردند که برای نیل به شادی راستین نخست باید به قلب خود دست پیدا کرده، ریشه و پایۀ خودمان را تشخیص داده و براساس آن زیستن را به یک اصل در زندگی خود مبدل کنیم.
در معبد آپولو در یونان یک عبارت خطاطی شده است که میگوید: ”خودت را بشناس!“ این عبارت به پند و اندرزی قابل اعتماد برای کسانی مبدل شده است که برای دریافت پاسخ به سوالاتشان به آن معبد مراجعه میکنند.
این ایده که ”فرد باید با بهسازی خود، و ادارۀ خانواده، بر کشور و پادشاهی حکومت کند“ مهمترین روشنگری بنیادین شرقی محسوب میشود. قبل از اینکه به فکر ایجاد هماهنگی در خانواده، حکومت بر کشور یا صلح در جهان باشید، شما نخست باید به خودتان نگاه کنید. این چیزها یکباره به انجام نمیرسند. ساختاری وجود دارد که براساس آن بهسازی اخلاقی شما نقطۀ آغازین آن است و این البته این بهسازی باید تا زمان بدست آوردن حاکمیت در قلمرو پادشاهی تداوم داشته باشد. به همین دلیل کسی که نتواند دست به بهسازی اخلاقی خود بزند، هیچ سودی نیز برای خانواده، کشور و دنیا نخواهد داشت. بعلاوه هدف سیستم آموزشی در شرق، آموزش و پرورش شخصیت است که با این هم شروع میشود. بعبارتی دیگر لازم است تا ما در خود شخصیتی مناسب را بپرورانیم.
بدبختانه امروزه آموزش و پرورش در اکثر کشورهای دنیا به جای اینکه بر شکوفائی شخصیت افراد تمرکز کرده باشد، بر هوش، تکنولوژی از طریق کسب دانش و مهارت تمرکز کرده است.
پیشرفتهای تحصیلی از طریق رقابتها مد نظر است. در نتیجه در خانوادهای که به جای تمرکز بر قلب عشق راستین، بر رقابت تاکید دارد، اعضای خانواده قادر به آموزش و پرورش متمرکز بر داد و دریافت عشق نبوده و رشد و شکوفائی عشق و قلب امکان پذیر نخواهد بود. به جای اینکه برنامۀ آموزشی نشانگر چگونه انسانی شدن متمرکز بر رشد قلبی باشد، به چگونه انسانی شدن متمرکز بر جنبههای بیرونی عملکردی تاکید دارد.
تسلط کامل بر خود
نخست به این معنا است که روح و جسم شما با هم متحد بوده و شما در هماهنگی زندگی میکنید. وقتیکه شما بر اشتهایتان، نیازهای جنسیتان، امیال جسمیتان مثل خوابیدن و میل به قدرت، صبر پیشه کردن، کنترل دارید، آنگاه به استانداردی دست پیدا کردهاید که میتوانید خانواده را اداره کنید، جامعه را اداره کنید و بر کشور حکومت کنید.
دوم بجای تمرکز بر سود و منفعت خودتان، باید از دیگران مواظبت کنید. چیزی که مهم است این است که شما چگونه به دیگران کمک میکنید تا رشد کرده و به استانداردهای اتکاء و رفاه متقابل و ارزشهای مشترک جهانی نائل شوند.
به همین دلیل والدین راستین به ما گفتند: قبل از اینکه در پی تسلط بر چیزهای مختلف در اطرافتان در جهان هستی باشید، نخست تسلط کامل بر خودتان را بوجود آورید. بر این اساس آنها بر روش زندگی تاکید داشتهاند که در آن شما متمرکز بر قلبتان، بر چگونگی امیالتان آگاهی و کنترل داشته باشید. برای برخورداری از قلبی قوی که بتواند امیالتان را کنترل نماید، شما باید قلب خدا را تجربه نموده و نخست به قلب والدین بیاندیشید. به این معنا که با عشق راستین بطور عملی زندگی کنیم. از طریق چنین روش و شیوۀ زندگی، شما شخصیتی راستین را در خود پرورانده و وقتیکه بطور واضح خودتان را بشناسید، به شخصیتی تزلزل ناپذیر با کنترل نفس در موقعیتهای واقعی دست پیدا خواهید کرد. اینجا است که قادر خواهید بود تا شادی و خوشحالی نهائی را تجربه کنید.
نکات برای تعمق
- برای شما تسلط کامل بر خود به چه معنا است؟
- برای شما چه مشکلی برای تسلط بر خود وجود دارد؟ در مورد موانعی اندیشیده و سخن بگوئید که راه شما را سد کردهاند.